محمدآزاد جلالی زاده

الف» خبر دردناک و انبان از تألم درگذشت پروفسور مریم میرزاخانی، نابغه ریاضی ایرانی، موجی عمومی از بهت و حیرت و تاسف و اندوه را برانگیخته است، نابغه جوانی که با کسب «جایزه فیلدز» که در عالم ریاضیات معادل «نوبل» است، نام ایران و به ویژه زنان ایرانی را بر صدر نشاند و موجبات افتخار و شادمانی برای هر آن کس خود را ایرانی می پندارد، فراهم آورد.

ب» بدیهی ست که «نابغه ای» ایرانی دارفانی را وداع گفته و از میان ما رخت بربسته است و بدیهی ست که در این شرایط «احساسات» و «هیجانات» بر مولفه های عنصر «عقلانیت» غلبه کند و رجحان هیجانی پیش آید، اما بیاییم استثنایی قائل شویم و در این شرایط از خودمان بپرسیم  که چرا مریم و نخبگانی چون او جلای وطن می کنند و رفتن را بر ماندن رجحان می دهند؟ کجای کار می لنگد؟

ج» برای بررسی دقیق موضوع، ابتدا به ساکن لازم است نکته ای یادآوری شود و آن اینکه با شعار و دستورالعمل و تبلیغات پروپاگاندایی همچون داستان جهش اعجاب آور علمی، ممکن است به درد بخش خبری ۲۱ صدا و سیما بخورد، اما در تحلیل قضیه به کار نمی آید، باید در تحلیل هایی واقع بینانه صورت خود را برای سیلی های سنگین واقعیت های تلخ آماده نماییم.

د» ما مسلمانی و ام القرا بودن جهان اسلام را داریم و بدیهی است که قبول داشته باشیم الگوی اصلی ما برای رفتارهای فردی و اجتماعی در حوزه های گوناگون، پیامبرگرانقدر اسلام است. در موضوع بررسی نحوه برخورد با نخبگان، یکی از واضح ترین و دم دستی ترین روایت های تاریخ صدر اسلام نحوه ی برخورد پیامبر با ابوسفیان — که یکی از دشمنان اصلی ش بود و تا هنگامه ی فتح مکه توسط مسلمانان هم دشمن و مخالفش ماند و در نهایت به نوعی بالاجبار ایمان آورد– است، هنگامی که بعد از فتح مکه و شهادتین گفتن ابوسفیان حتی به فرماندهی لشگر جنگ هم رسید. ناله ها و فغان های بسیاری به نشانه اعتراض از این حضور به آسمان رفت که چرا کسی چونان ابوسفیان که به اصطلاح ما امروزی ها «تعهد» ندارد، در لشگر اسلام فرمانده شده است. پیامبر اما با استناد به اینکه وی در امور جنگی و نظامی و به اصطلاح لجستیکی «تخصص و مهارت» دارد و در این حوزه  نخبه است به اعتراضات توجه نکرد.

ه» یک نخبه و سرمایه علمی یا اجتماعی طی سال ها و با خون دل خوردن ها و سنگ سراچه  دل به آب دیده سفتن ها و استفاده از منابع نفتی و مالیاتی و … کشور پرورده می شود. با توجه به آی کیو و ایکیو و ساختار ذهنی و مغزی و شخصیتی، نخبه ها روحیات حساس، منحصربفرد و بسیار ویژه ای دارند و نباید همچون دیگران با آنان برخورد شود. موضوعی که حداقل در ایران رعایت نشد و سال هاست که به واسطه برخوردهای نادرست و غیرعقلانی و غیرروانشناختانه مدیران و مسئولان و کارکنانی که یک صدم آنها آی کیو و هوش و خلاقیت نداشتند، باعث فرار نخبه ها و مغزهامان شدیم. چقدر دانشجویان نخبه بهترین دانشگاههایمان را –اعم از دختر و پسر—به واسطه نوع پوشش و رفتار و مسایلی ناچیز از این دست رنجاندیم، چقد نخبگان باهوش را پشت درهای آزار دهنده روال بوروکراتیک معطل کردیم که پشت آن درها آقازاده هایی با آی کیوهای جلبکی! و تنها به واسطه روابط حکم می راندند و می تاختند. چه ها و چه ها کردیم تا همه را تاراندیم و دو دستی تقدیم دیگر کشورها و بهترین و بزرگترین دانشگاه های دنیا کردیم.

و» وقتی الگوی اصلی و اساسی یک جامعه اسلامی پیامبر است، از پیامبر، پیامبرتر نشویم و همچون او در مسایل فردی و اجتماعی عمل نماییم، قدر «نخبگان و متخصصان و نابغه هامان» را بدانیم و با بهانه های واهی آنها را  از کشور فراری ندهیم، کاش « مرگ دردناک و نابهنگام پروفسور مریم میرزاخانی» ما و مسئولان را سیلی ای زند و از خواب بیدارمان کند، تا با نابود کردن و کوچاندن نخبگان، راه توسعه سرزمینمان را نبندیم.

کلیدواژه ها :

این خبر را به اشتراک بگذارید :